ضمن عرض تسلیت سالروز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام به ساحت مقدس ومنور امام عصر (عج)، فیش روضه مکتوب شهادت حضرت ابامحمد حسن بن علی العسکری علیه السلام تقدیم می شود. این فیش روضه در دستگاه شور و آواز بیات اصفهان با نوای استاد حاج اسماعیلی تقدیم محضر شریف عزیزان مادحین اهل البیت می […]

ضمن عرض تسلیت سالروز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام به ساحت مقدس ومنور امام عصر (عج)، فیش روضه مکتوب شهادت حضرت ابامحمد حسن بن علی العسکری علیه السلام تقدیم می شود.

این فیش روضه در دستگاه شور و آواز بیات اصفهان با نوای استاد حاج اسماعیلی تقدیم محضر شریف عزیزان مادحین اهل البیت می شود:

فیش روضه شهادت امام حسن عسکری در دستگاه شور و آواز بیات اصفهان

متن روضه

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به کی بگم من…
امام عسکری فدا شد
سامره چون کرببلا شد
صاحب زمان ، صاحب عزا شد

به کی بگم من…
محو تماشا شده مهدی
تنهای تنها شده مهدی
مبهوت بابا شده مهدی

عرضه بداریم یا صاحب الزمان، آقا جان آجرک الله ، به شما تسلیت میگیم.
میگن تو شهر سامره هیچ کس به امام زمان ، تسلیت نگفت،
پسرم گریه نکن جان پدر قربانت
همه قربان تو و چشم زخون گریانت
نمیدونم لحظه های آخر، موقعی که امام زمان ، آقا زاده ی پنج ساله، اومد سر باباشو به دامن گرفت ، چه حرفهایی بین پدر و پسر، رد و بدل شد
آقاجان
دیدن اشک تو سوزنده تر از این زهر است
امام عسکری داره به پسرش میگه، مهدی جان

دیدن اشک تو سوزنده تر از این زهر است
میزند شعله به من دیدهء پُر بارانت

بعد من بی کس و تنها و غریبی جانا
ای بقربان تو و غربت بی پایانت

هیچکس نیست تسلّی بدهد بر غم تو
یا که آرام کند آه دل سوزانت

خون لبهای پدر را که کنون میگیری
کاش میشد که ببوسم پسرم دستانت

حسن دوم زهرایم و زهرم دادند
منکه رفتم به سلامت سرو دست و جانت
اما عرض روضه ی من،
بعد من
مهدی جان؛
بعد من سمت مدینه اگر افتاد رهت
بگو از سامره با مادر رُخ ریحانت

تو به مادر بگو از داغ تو ما پژمردیم
سوختند از غم و دردت همه ی طفلانت

یه بیت روضه از زبان امام عسکری
لگد پای حرامی چِقَدَر محکم بود
قطع شد ریشه ی ششماهه گل گلدانت

روی پهلوی تو واکرد دهن ضربه ی میخ
کاش میزد عوض میخ تو را پیکانت
آه، همه ی معصومین ما اینجور بودن ، به وقت غم و مصیبت، یاد غمهای مادرشون فاطمه ی زهرا میفتادن، آقا جان، یا امام عسکری، شما لحظات آخر، وصیتهات رو به طفل پنج ساله ت گفتی، دلها بسوزه برا مادر شما، فاطمه ی زهرا، ایشونم وصیتهاشو برا دختر سه چهار ساله ش، گفت ، اون لحظه ای که یکی یکی کفنها رو بیرون آورد، یکی یکی کفنها رو معرفی کرد، زینبم این کفن، برا خودمه، این برا بابات علیه، این برا داداشت حسن، یه مرتبه زینب نگاه کرد دید کفنها تمام شد صدا زد مادر، مگه داداشم حسین، کفن نداره؟
هر جا نشستی ناله بزن یا حسین

✍️شاعر : صمدی ،شهاب
━━━━━━──────


مطالب مرتبط

دسته ها