روضه شب اربعین با نوای استاد حاج اسماعیلی این روضه در دستگاه شور اجرا شده است. السلام علی جبل الصبر،یا زینب المظلومه رفتم و آمدم ای سایه‌ی بر روی سرمحسین جان، چهل روز قبل، زینبو با تازیانه ، با کعب نی از کربلا بردن به کوفه و شام، اما مثل فردایی دوباره زینب میادحسین جانزبانحال […]

روضه شب اربعین با نوای استاد حاج اسماعیلی

این روضه در دستگاه شور اجرا شده است.

السلام علی جبل الصبر،
یا زینب المظلومه

رفتم و آمدم ای سایه‌ی بر روی سرم
حسین جان، چهل روز قبل، زینبو با تازیانه ، با کعب نی از کربلا بردن به کوفه و شام، اما مثل فردایی دوباره زینب میاد
حسین جان
زبانحال حضرت زینب
رفتم و آمدم ای سایه‌ی بر روی سرم
یار من! خوب نظر کن به من و بال و پرم
کاش تو پاک کنی اشک دو چشمان ترم
آمدم باز صـــدا کن تو جوانان حــرم
یه روزی دوم محرم، موقعی که کاروان رسید به کربلا، همین که خواستن مخدرات از ناقه ها پیاده بشن ، یکی یکی جوونای هاشمی اومدن دور ناقه ی زینب، حلقه زدن، علی اکبر، دست زینبو گرفته، قاسم ناقه ی شترو نگه داشته، ابالفضل پا رکاب کرده ، اما مثل فردایی دوباره قافله برگشت، یه نگاهی کرد زینب، دور و بر، دید غیر زین العابدین دیگه کسی نداره زینب

کاش یک بار دگر دور و بـرم را گیرند
دست من با همه‌ی اهل حرم را گیرند
حسین
نَفَسم را که پر از شعله‌ی غم هست ببین
قد من را که ز هجران تو خَم هست ببین
طاقتم را که ز دوری تو کم هست ببین
این همه درد که در خاطره‌ام هست ببین

بعد چل روز ببین خواهر تو آمده است
خواهر غم‌زده و مضطر تو آمده است
راوی میگه تا این قافله رسیدن به کربلا، این زنها و بچه ها مثل برگی که از رو درخت زمین میفته خودشون رو از رو ناقه ها به زمین انداختن، راهنمای این قبرها زین العابدینه، شاید یکی یکی صدا میزنه ، عمه جان، بیا اینجا مزار بابای غریبم حسینه
زینب نشست، خواهرم سکینه، خواهرم فاطمه بیا، اینجا مزار داداشم علی اکبره، این دو تام نشستن، صدا زد نجمه بیا، اینجا قبر پسرات قاسم و عبدالله، هر کدوم از قبرها رو نشون صاحب عزای اونها میداد صدا زد عمه جان یا ام کلثوم بیا، میان نخلستان ها عموم ابالفضل رو به خاک سپردم ، یه عده دوان دوان سمت علقمه، هر کدوم از مخدرات ، روی یه قبری افتادن و گریه میکردن ، یه مرتبه دیدن یه خانومی هی دور این قبرها میچرخه، هی دستاشو گهواره کرده صدا میزنه پس قبر جگرگوشه ی من کجاست یه مرتبه زین العابدین، صدا زد رباب بیا، اینجا قبر داداشم علی اصغره، یه نگاهی کرد رباب، گفت آقاجان، اینجا که قبر مولایم حسین ، صدا زد رباب آره، داداشم علی اصغرو رو سینه ی بابام گذاشتم.
هر جا نشستی ناله بزن یا حسین….
صلی الله علیک یا مولای یا اباعبدالله

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍️نصیر_حسنی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


مطالب مرتبط

دسته ها