قسمت اول روضه شهادت آیت الله دکتر رئیسی، رئیس جمهور اسلامی ایران را خدمت همه عزیزان تسلیت و تعزیت عرض می نماییم به همین مناسبت متن و نوای روضه شهادت رئیس جمهور ایران، شهید ابراهیم رئیسی را تقدیم می نماییم. این روضه در دستگاه شور و آواز شور محلی (شور دشتی) اجرا شده است. خوش‌بخت […]

قسمت اول

روضه شهادت آیت الله دکتر رئیسی، رئیس جمهور اسلامی ایران را خدمت همه عزیزان تسلیت و تعزیت عرض می نماییم به همین مناسبت متن و نوای روضه شهادت رئیس جمهور ایران، شهید ابراهیم رئیسی را تقدیم می نماییم.

این روضه در دستگاه شور و آواز شور محلی (شور دشتی) اجرا شده است.

خوش‌بخت کسی
که با ولایت باشد
چون شمع ،
چراغِ راه وحدت باشد
خوش‌بخت کسی
که بعدِ عمری خدمت
پایان مسیر او شهادت باشد

شاعرعمارعلوی


ای اشک ، روان شو
خبر از یار نیامد
( از دیروز عصری که این اخبار بینِ رسانه ها ، هِی دست به دست میشد ، هِی همه پیگیر بودند تا نصف شب ، نیمه های شب … تا اوایل صبح که این خبر اومد ، چه حالی داشتیم ؟ این حسِ انتظار این بی خبری ؟ اینکه خدایا ، این عزیزان زنده اند ؟ چی شدند ؟ )
ای اشک ، روان شو
خبر از یار نیامد
مَرهم به دلِ غم‌زده ،
این‌بار نیامد …

گفتند که ایران
حرمِ آلِ رسول است
ای اهلِ حرم !
میر و علمدار نیامد

شاعرعادل حسین قربان


چقدر خوبه آدم اینطوری از دنیا برود ، یه مملکتی که نه ، همه دنیا ناراحت و مصیبت زده ی این آقان … این سید با دلهای مردم چه کرد ؟ ان شاءالله توو روزهای دیگه ، توو مراسم تشییع این شهدای عزیز ، چه خبر میشه مملکت ؟ دنیا به هم ریخته ، اما حرفم اینجاست ، از دیروز همه مردم ، چشم انتظار بودند ، … فهمیدی چقدر چشم انتظاری سخته ؟ آی اگه آدم منتظر کسی باشه ، هِی میره خبر میگیره … چی شد ؟ بلاخره خبری شد ؟ برگشت ؟ برنگشت ؟ چه خبر شد ؟ اما ببرمتون کربلا ..
توو خیمه های ابی عبدالله ، این زنها و بچه ها منتظرند ، عَلمدار برنگشته ، چه گذشت بر خیام ابی عبدالله ، خدا میدونه …
ای اهل حرم
میر و علمدار نیامد
سقای حسین
سید و سالار نیامد …
آی اباالفضل ، آی اباالفضل ، قربونت بِرم ، آی عَلمدار ، … بعضی ها میگفتند حضرت آقا سن و سالی ازشون گذشته ، اگه خدایی نکرده اتفاقی بیفته ، آقای رئیسی هست ، نگران آینده نیستیم، اما حالا چی باید بگیم ، … توو خیمه های ابی عبدالله ، همه بچه ها دلشون به اباالفضل قُرص بود ، هر بچه ای که تشنه بود ، گریه میکرد ، مادرها دلداری میدادند ، غُصه نخور ، عمو اباالفضلت هست ، میره آب رو میآره ، … اما …، امون از آن ساعتی که اهل حرم ، جلو خیمه ها ، چشم انتظارند ، یه دفعه دیدند صف لشکر شکافته شد ، ابی عبدالله با یک دست ، عنان ذوالجناح ، با دست دیگه ، دست به کمر گرفته داره میآد ، فقط خدا میدونه چی گذشت بر ابی عبدالله ، چه جوری میخواد این خبر را به اهل خیمه برسونه ؟ دیدند ابی عبدالل اومد ، مقابل خیمه ها نشست ، کسی جرات نمیکنه بیاد سئوال کنه ، چی شده ؟ یه وقت دیدند یکی از نازدانه ها اومد جلو ، دست انداخت گردن بابا ، یه حرفی زد درِ گوشِ ابی عبدالله ، صدا زد : « یَا أبَتاهُ أَیْنَ عَمِّیَ الْعَبَّاسْ ؟ » بابا ، عموم چی شد ؟ بابا من دیگه آب نمیخوام ، بگو عموم برگرده … یه مرتبه دیدند ابی عبدالله ، از جا بلند شد ، اومد عمودِ خیمه ی اباالفضل را کِشید ، یعنی بچه ها ، دیگه این خیمه صاحب نداره ، … هر جا نشستی و صدای منو میشنوی از سویدای دلت صدا بزن ، یاحسیین …
31/2/1403

کانال مادحین 14


مطالب مرتبط

دسته ها